دوران دوم و سقوط نومه نور
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
دوران دوم و سقوط نومه نور
نوشته شده در پنج شنبه 27 / 6 / 1393
بازدید : 1097
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

بعد از پایان دوران اول و جنگ خشم (دوران اولو خلاصشو شاید بعدن براتون بنویسم!) و بندی شدن مورگوت پشت دروازه های شب والار دسته ای از آدمیان را که در جنگ الفها را یاری کرده بودند هبه هایی بخشیدند, , , در میان دریای بزگر , , دریای فاصل میان سرزمین میانه و آمان , , جزیره ای بالا آوردن که نو مه نور نامیده شد (حتما اسم نو مه نور را شنیده اید , , یادمه که الراند به گندلف می گفت خون نو مه نور در رگهایمان جاری نیست و , , ) و در روزی بزرگ اداین (آدمیانی که گفتم!) را به سوی آنجا راهنمایی کردند و خورشید و باد موافق را همراهشان کردند تا بالاخره به نو مه نور در آمدند , , , والار به اینان هبه های زیادی بخشیدند و الف ها نیز از آمان می آمدند و دانش و هدایایی ارزانی شان کردند , سرکرده و فرمانده ایشان , , , الروس نیم الف , , برادر الروند , , , , پسر ائارندیل رتگار بود , , ارو ایلوواتار تقدیر نیم الفها را به والار وا نهاد و والار نیز تصمیم گرفتند که به انتخاب خود ایشان عمل کنند , , , الروس انتخاب کرد که از آمیان شمرده شود و مانند آنان میرا گشت , , اگر چه عمرش بارها بیشتر از خود نو مه نوریان بود , , , و نو مه نوریان (دونه داین) هم به خواسته والار از عمری طولانی تر از سایر آدمیان بر خورداد شدند (مثال عینیش همین آراگورن خودمون!!) , , , در اولین سال های حیات نو مه نور با سرکردگی الروس که دونه داین از هر لحاظ بالیدند , , الفها از آمان با کشتی هاشان می آمدند و بسی هدایا و گوهر ها که از آنان بدیشان رسید , , و از حکمت و دانش خود به دونه داین آموختند و داستان های دوران کهن را بدیشان تعریف کردند , , و طاق هایشان را بنا کردند و در این دوران دو نه داین بالیدند و شهرهاشان را به سبک و ثیاق شهریاران الف بنا کردند , , و معبدی هم بود که برای ستودن ایلواتار بنا کردند و همه ساله در بهار هدایایی بدانجا می بردندو, , و رابطه خوبی با والار و الف ها داشتند , , , از میان هبه هایی که بدیشان ارزانی گشت , , , می توان درخت سپید را نام برد! , , در آمان , , یاوانا کمنتاری , , , شهبانوی بیشه ها , , از آخرین بذر های تلپریون جمع آوری کرد و درختی سپید را در امان به نشان دوران باستان و روزگار بهجت والینور با نور درختان بنا کرد , , , و از بذر های این درختان الفها به نو مه نور اوردند و در آنجا کاشتند و درخت در خاک نو مه نور بالید و نشانی برای سرزمینشان تبدیل شد, , , اما, , , گرچه پلیدی رفته بود و مورگوت بندی بود , , اما بذر پلیدی و تاریکی که اون در دل ها نهاد نمی مرد و هر از چندی می بالید و دل های آدمیان را تیره می کرد , , دونه داین که در کشتی سازی مهارت بسزایی داشتند به شرق و غرب بادبان می کشیدند و گاهی به سرزمین میانه می آمدند , , , و پلیدی هنوز در آنجا بود , , و سائرون بر خلاف اربابش که دیگر نمی توانست برگردد , , هنوز کامل نابود نشده بود , , و نژاد اورک ها و اهریمنان خوف ناک (که از میان این اهریمنان , , بالروگ ها , , , نیروی آتش و تاریکی , , هنوز در ژرفناهای دل زمین به سر می بردند و منتظر , , , (بعضی در جنگ خشم به ژرفناها غلتیده و پنهان شده بودند و والار نیز که توجهشان معطوف مورگوت بود , , سائرون و این اهریمنان را از قلم انداختند) و دو نه داین از غرب به سرزمین میانه می آمدند و با خود هدایای به دیگر آدمیان که هنوز در خانه هاشان بودند می آوردند , , و آنان نیز دو نه داین را به سان فرستاده های والار می پنداشتند و آنان را دوست خود می انگاشتند , , , مدتی به این منوال گذشت , , اما کم کم ضمضمه های شوم در میان دو نه داین پدیدار گشت … , 






مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: